پاییز آمدهست که خود را ببارمت
پاییز نام دیگر «من دوست دارمت»
بر باد میدهم همهی بودِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت میسپارمت
باران بشو ببار به کاغذ، سخن بگو
وقتی که در میان خودم میفشارمت
پایان تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار میکنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا میگذارمت!
پاییز من، عزیزِ غم انگیزِ برگریز
یک روز میرسم و تو را میبهارمت
:: برچسبها:
شعر ,
|